ورزشکاران...دلاوران

هرچی نوشته بودم پریییییید خب آخه چرااااا :(

 

امروز بعد از کلی وقت که شرکت عملا بیکار بود...یا فی الواقع آزمایشگاه مکرمه بیکار بود، تعدادی تست به آزمایشگاه ارسال شد و بنده اون حس نکبت و انگل بودن و با احساس مفید بودن جایگزینش کردم.

در حال حاضر مشغول انجام وظایف محوله برای تعیین بودجه براساس برنامه های خودم در سال 94 هستم البته که در کنار وبگردی و خوندن دوستای عزیزم

یکی از بچه های خط پاشده با یه فلاکس صورتی اومده آزمایشگاه و میگه خانوم مهندس براتون چایی آوردم :) چایی زعفرونی با زعفرون اضافه برای حال دادن به ماااا :)

منم که از خوشحالی بال در آوردم.کسایی که تو شرکتهای بسته و جو سنگین کار کرده باشن میفهمن چه موهبتیه داشتن همکارهای به غایت مهربون. جای قبلی که کار میکردم مزایای خوبی داشت.مثلا روز زن نیم سکه میدادن بهمون و به مناسبتهای دیگه هم همیشه کارت هدیه ها به مبالغ خوشحال کننده ولی جوش به قدری سنگین بود که هیشکی چشم نداشت بغل دستیشو نگاه کنه...اینجا اما از اون حال دادنها خبری نیست اماااا از این حال دادنهایی که بتون گفتم تا دلت بخواد...یه روز یکی برات از باغشون سیب میچینه میاره...آبدارچی یه واحد دیگه زنگ میزنه که فلانی چای دارچین دم کردم بیا تا تازه دمه،یا برات اختصاصی ماست و پونه درست میکنه....ولی جای قبلی یه بار رءیس تحقیق و توسعمون بله رئیس...به جناب آبدارچی فرمودن چرا قوریو نمیشوری ماهی یه بار و همش چای دم میکنی تو اون کثیفه داد کشیدن جناب آبدارچی که هرکی ناراحته چای نخوره :/

بگذریم.... روز زنو میگفتم .شرکت محترممون به روی مبارکش نیاورد که روز زنی در کار بوده و منم پررووووو صب چند بار پشت در اتاق مدیر عامل با ولوووم بالا به کلیه همکارا اعم از خدمه، منشی، مدیر اداری ...بقال ...چقال  و هرکی راه رفت روز زنو تبریک گفتم بلکه جناب مدیرعامل کمی شرمنده بشه و بیاد بگه دخترم منم الان میگم بتون یه مبلغ ناچیزی هدیه بدن بلکه دست از سر کچلم برداری ولی هنوز که هنوزه افاقه نکرده

 

** اصلا اینجارو کسی میخونه ؟؟؟

*** سال تموم شد و هنوز برنامه اهداف سال 94م تکمیل نشده....آهای اگه کسی اینجارو میخونه بیاد به من مشاوره فکری بده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.