برنامه ریزی

خوووووب

یه اخلاق خوبی که دارم و خیلی هم دوسش دارم اینه که نزدیک مناسبتای مهم( که برای من عید و روز تولدم هستش) میشینم فکر میکنم ببینم چه چیزهایی تو زندگیم جای خالیشون حس میشه و چه کارهایی میتونم در این جهت انجام بدم :/

خب درسته که 90 درصد مواقع تنبلی میکنم و شاید هیچ کاری هم نکنم اما این کار 2تا فایده داره

1- باعث میشه حداقل 10 درصد کسری هارو جبران کنی

2-همین فکر کردن به زندگی...اینکه کجاش وای سادیم و میخوای به کجاش برسیم باعث میشه هم تواناییهای خودمون بیاد جلو چشممون.قدر چیزهایی که داریم و بش رسیدیم و بدونیم و برای چیزهایی که نیست توزندگیمون تا جایی که برامون ارزش داره تلاش کنیم

خب...

یکی از اصولی ترین و مهمترین چیزهایی که باید رعایت کنم تغذیس...سالم خوری...به اندازه خوری...آت و آشغال نخوری که کاری بس دشوار و طاقت فرساس...ولی خب حس سالم بودن...زیبا بودن...سبک بودن خودش اعتماد به نفس آدمو هزار برابر میکنه.فکر کن...خوشگل باشی...خوش اندام باشی و لباسای خوشگل بپوشی ...من اصلا الان میرم خارج مدل میشم یا هالیووود استار

 

ورزش...کار من متاسفانه ساعتش طولانیه.از 6و نیم صبح اینجام تا 4ونیم عصر.. بعدم خوب خوابم میاد.تازشم کارای خونه هم هست....تو فکر یه تردمیلم ولی خب از بس شنیدم همه میزارن گوشه خونه و این حرفا...فعلا دست نگه داشتم.کسی اگه پیشنهادی داره لطفا بده چون این مساله برام مهمه...لطفااااامژه

 

مرحله بعدی خودم...احساس رضایت از زندگیم و ایناس..کارایی که دوست دارمو انجام بدم.مثلا سالیان درازیست که آرزو دارم شکسته نستعلیق یاد بگیرم ولی همیشه گفتم الان حال ندارم...الان کارای مهمتری دارم.یا مثلا مدتیه افتادم تو فکر فوق خوندن.البته نه تو رشته خودم. کلا بعد 4 سال که زندگیمو در راه آموختن پتروشیمی و لوله و برج تقطیر و اینا گذروندم و الان که 6سال از فارغ التحصیلیم میگذره علاقه ای نسبت به حتی گذروندن 1ترم دیگه ازون مباحث کمر شکنو ندارم و به شدت دوست دارم روانشناسی بخونم ولی هنوز اقدامی در این راستا نکردم

 

زن خونه شدن :) من دانشجو بودم....همزمان با پایان نامم کارمند شدم...سال اول کارمندی ازدواج کردم و از سال دوم کارمندی رفتم سر خونه زندگیم...به مدت 4ساله که یه کارمند خانه دارم..تا جایی که خونه زندگیم شیک و مرتب باشه بش رسیدم ولی هیچوقت اولویت اولم خونم نبوده...اول کار...بعد سرحال بودن واسه مامانم اینا و شوهر بعد تفریح و خیابون گردی و بعد خونه...البته چون بیش از روزی 2ساعت وجود موثرم تو خونه نیست کار زیادی هم پیش نمیاد ولی باید این ترتیبو عوض کنم...ناسلامتی ما ممکنه یه روزی مادر بشیم.دوست نداریم اینجور مادری باشیم.قهر

فعلا همینارو یادمه.ساعت هم کم کم به آخرای وقت کاری داره میرسه.ما بریم دیگه.

شما هم بش فکر کنین.واسه لیست من اگه پیشنهادی دارین حتما بدین.

سلام

از وقتی یادم میاد دفتر خاطرات داشتم

اینبار اومدم یه دفتر خاطراتی داشته باشم که بتونم به جای کاغذ توش با آدمای واقعی  ارتباط داشته باشم.از راهنماییهاشون استفاده کنم و اگه نیاز داشتن از تجربه ها و راهنماییهام استفاده کنن :)

امروز از روزای تق و لق شرکته. منم بیکار (نه البته بیکار بیکار) نشستم تو دفترم.1 ساعت دیگه تعطیل میشیم و ...آخ جون

در ضمن 29 ساله شاغل و به اصطلاح یه مهندس مملکتم

کوچ اجباری

خیلی خونده بودم که تعداد زیادی از بچهها با پرشین بلاگ مشکل پیدا کردن اما گفتم حتما رفع شده...

حالا همون مشکل واسه منم پیش اومده...کامنتامو نمیتونم باز کنم

این شد که مثل سایرین کوچ کردم به بلاگ اسکای

چون آرشیوم زیاد نیست سعی میکنم همه رو منتقل کنم اینجا

منتظرتونم

بوس