بلههههههه 

به قدری عصبانیم که میتونم بشینم رو قفسه سینه مدیر عامل و تا میتونم بزنمش...

روزی که رفتم باش حرف زدم که من لطفا چند وقتی تو آزمایشگاه نباشم( آزمایشگاه 15 تا پله داره و با مواد سمی مثل کلرو بنزن، تولودن ...بنزین...و خیلی چیزای دیگه کار میکنیم) گفت باشه.کلی هم ابراز هم دردی کرد که چرا تا الان نگفتی و تا الان موندی و خطر داره این وضعیت کاریت.این جریان مال 2 ماه پیشه.گفت اوکی و جابه جات میکنم....تا 10 روز پیش که دیدم خبری نیست.با مدیرمم حرف زده بودم گفته بود از آزمایشگاه میارمت کنترل کیفیت وقتی واسه آزمایشگاه نیرو گرفتن و تو درست نیست اینهمه پله بالا پایین کنی و ...گفتم پروردگارا با چه جماعت فهمیده ای طرفم ...خدایا کرت!!...خلاصه ما دیدیم 50 روز گذشته و خبری نیست...خودمون بار و بنه رو جمع کردیم و رفتیم اونجا که مدیرمون گفته بود....

و همچنان واسه آزمایشگاه نیرو نگرفتن و من کارهای کنترل کیفیت و آزمایشگاه رو با هم انجام میدادم و به ازای هر تست 15 تا پله میومدم بالا خودمو در مواد سمی غرق میکردم و بعد از اتمام تست 15 تا پله میرفتم پایین و کارهای کنترل کیفیتم رو میکردم و باز واسه تست بعدی همین منوال....وای میگفتم موقته و بذار  همو اذیت نکنیم و واسه خودم یه راه برگشتی بذارم و هی غر نزنم و کار و راه بندازم و این حرفها...هفته پیش رو تا آخر هفته به خودم و اونا تو دلم فرصت دادم....

تا اینکه دیروز گفتند 8 تا ماشین بار میاد :( این یعنی یه روز کامل تو آزمایشگاه در حال دوندگی و سر و کله زدن با خطرناکترین تستها...

به مدیرم گفتم برنامه چیه ؟! گفت آقای چ (که مال یه واحد دیگست و گاهی لطف میکرد یه کمکی هم به من میداد) زحمتشو میکشه...

گفتم بش این درستش نیست و اون آقا تا الانم لطف میکرده...خلاصه که امروز جناب مدیر تشریف نداشتند و ما موندیم و 8 تا ماشین که هیچ کس زیر بار تستهاش نرفت...خب هر کس وظایف و کارهای خودشو داره نمیشه الکی از کسی انتظار داشت....

منم سر همین جریان الان کاردم بزنن خونم در نمیاد

نمیدونم باید چیکار کنم!!! واقعا جواب کار راه انداختن اینه؟

گفتم میزنم به سیم آخرو اصلا دیگه قید این کارو میزنم...اما خودم میدونم چرند گفتم...

یه ذره به من دلداری بدین

نظرات 1 + ارسال نظر
nht سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 10:08 http://ruzhayearghavani.blogsky.com/

ای بابا ... سحر جونم اعصاب خودتو خرد نکن ... این آدما انگار یه ذره شعور و فهم تو وجودشون نیست، فکر میکنن طرف وقتی کارمندشونه برده شونه دیگه . همه جور بیگاری میکشن از آدم ولی خب تو این اوضاع کار و بیکاری، عوض کردن و رها کردن کار بدون برنامه ریزی قبلی خیلی خوب نیستش
یه کم صبر کن، به نظرم دوباره برو با مدیرتون حرف بزن و بهش بگو شرایطتت رو، یه کم هندونه بذار زیر بغلش و بگو تا یه مدت معلومی(مثلن تا آخر هفته یا دو روز دیگه مثلن)تکلیف منو معلوم کنید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.